کد مطلب:317050 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:286

گرفتن دو پسر از حضرت عباس
نقل می كنند كه در بروجرد فردی یهودی موسوم به یوسف و معروف به دكتر بود كه ثروت زیادی داشت، ولی فرزندی نداشت.



[ صفحه 138]



برای پیدا كردن فرزند، چند زن به همسری گرفت اما از هیچكدام فرزندی به دنیا نیامد. هر چه خودش می دانست و هر چه نیز دیگران گفتند، از دعا و دارو، به كار بست و عمل كرد، ولی اینها نیز اثری نبخشید. روزی مأیوس نشسته بود، مرد مسلمانی نزد او آمد و پرسید: چرا افسرده ای؟! گفت: چرا نباشم؟ چند میلیون ریال مال و ثروت جمع كرده ام برای دشمنان! زیرا فرزند ندارم كه بعد از مرگم مالك آنها شود، اوقاف وارث ثروت من می شود.

آن مسلمان پاك طینت گفت: من راه خوبی بهتر از تو می دانم، اگر تو توفیق داشته باشی می توانی از آن طریق به مقصود نایل شوی. ما مسلمانها یك باب الحوائج داریم كه نامش ابوالفضل العباس علیه السلام است. هر كه به آن بزرگوار متوسل بشود ناامید نمی شود. ما به آن حضرت متوسل می شویم و حاجتمان را به وسیله ی او از خدا می گیریم. تو هم به صورت مخفی خدمت آن حضرت برو و عرض حاجت كن، تا فرزنددار شوی.

دكتر یوسف می گوید: حرف این مرد مسلمان را به گوش گرفته و مخفی از چشم زنها و همسایه و مردم، با قافله ای به سوی كربلا حركت كردم. در آنجا وارد حرم حضرت ابوالفضل العباس علیه السلام شده و عرض كردم: آقا، دشمن تو و دشمن پدرت در خانه ات آمده و عرض حاجت دارد، حاشا به شما كه مرا ناامید برگردانی.

باری، حاجت خود را اظهار داشته و از حرم بیرون آمدم و باز به طور مخفی با قافله ی دیگری به بروجرد برگشتم. پس از سه ماه زنم



[ صفحه 139]



حامله شد و چون فرزند پسری به دنیا آورد نامش را «غلام عباس» نهادم. چندی بعد نیز برای بار دوم حامله شده و چون باز پسری به دنیا آورد این بار نامش را «غلام حسین» گذاشتم.

یهودیهای بروجرد مطلب را فهمیده و اعتراض ها به من كردند كه چرا اسم مسلمانان را روی پسرانت گذاشته ای؟! هر چه دلیل آوردم نشد. عاقبت به آنها گفتم كه قضیه از چه قرار است.

به آنها گفتم كه این دو پسر را از حضرت ابوالفضل العباس علیه السلام گرفته ام و جریان را از اول تا آخر برایشان نقل كردم.

نقل می كنند: آن یهودی تا زنده بود به علما و سادات احترام كامل می گذاشت، ولی همچنان در دین یهود باقی بود [1] .

جای بسی تأمل و تأسف است كه انسان بدبخت، غافل و لجوج با دیدن كرامات واقعی و عجیب هم حاضر نیست دست از مرام باطل خود بردارد و همچنان در دایره ضلالت و گمراهی به دور خود می چرخد. راستی آیا این طور انسانهایی چقدر به خود و اولاد خود ظلم می كنند؟! چقدر در بدبختی، لجاجت و گمراهی غوطه ورند؟! آیا روز قیامت در دادگاه عدل الهی برای نپذیرفتن دین حق و راه حق، برای خود دلیل و توجیهی دارند؟! راستی تو ای خواننده عزیز! آیا از كسانی هستی كه كرامتی یا كراماتی را دیده باشی و یا شنیده باشی، ولی باز هم همچنان در شك و گمراهی به سر بری؟! راستی آیا



[ صفحه 140]



حاضری با خواندن چنین داستانهایی، به خود آمده، توبه كرده، در راه راست قرار گرفته و در نهایت به سعادت دنیوی و اخروی برسی؟! به امید سعادت و رستگاری مسلمین و بلكه سعادت انسان و هدایت جهان بشریت!!!


[1] فتح و فرج، اسماعيل شكري بروجردي، به نقل از چهره ي درخشان قمر بني هاشم عليه السلام رباني خلخالي، ج اول، ص 557.